خیانتکار…حقیقت است، این من بودم که خیانت کردم. هنوز شکار میکنم. هنوز نفرت دارم. اکنون چشمان کورم چیزهایی را می بیند که دیگران نمی توانند.بعضی مواقع دست تقدیر چنین می کند! اکنون برون شو تقدیر را رها ساز بر سر تمام آنها…کسانی که در برابر ما می ایستند.
ایلیدن طوفان خشم، خودش را ارباب اوتلند نامید و آن را از معبد سیاه رهبری می کرد.
ایلیدن پیش تر الف شب بود. چنانچه مایو سایه آواز درباره او می گوید: «اکنون او نه دیو است و نه الف شب، اما چیزی فراتر است». او برادر دودقلوی ملفیوریون طوفان خشم است، و عاشق تیرانده بادنجوا بود (شاید هنوز هم باشد). او اولین کسی بود که موحبت جادوگری فوق العاده ای داشت، اما امروز قدرت های کامل او قابل دسته بندی نیست. آرزوی او برای قدرت و اسرار سلطه باعث شد او چندین عمل مخوف در برابر مردم خویش و تمام نژادهای ازروت انجام دهد، از بیرون راندن سارگراس تا شجاعت بازسازی چشمه جاودانگی. بخاطر این عملش، ده هزار سال زندانی بود، تا زمانی که در دهه ی پیش آزاد شد.
ایلیدن بخاطر انجام اعمالش بر علیه الف های شب خائن نامیده شد و اکنون عنوان لرد اوتلند را بردوش می کشد.
صدای ایلیدن در سرزمین آشوب و سریر یخی با صدای متیو بانگ کینگ ادا می شد. صدای او در جهاد سوزان توسط جف بنت ادا می شود.
نبرد پیشینیان
ایلیدن، برادر دوقلوی ملفیوریون، جادوهای پاکزادها را تمرین می کرد. در دوران جوانی، او تلاش کرد تا رهبر نیروهای درویدی همانند برادرش شود، اما جادوگری به او گفت در مسیری است که جادوی زمین در آن نیست. برخلاف برادرش، ایلیدن با چشمانی طلایی زاده شد، در زمانی که اشاره به تقدیری بزرگ داشت. هرچند این اشاره در عمل پتانسیل ذاتی درویدی بود. هنگامی که تیرانده و ملفیوریون تقدیر خویش را یافتند، ایلیدن هنوز بدنبال او بود. گرچه خودش پاکزاد نبود، او تبدیل طلسمگر شخصی رهبر نظامی ریون کرست شد.
هنگامی که تهاجم آرکیماند به ازروت شروع شد و خیانت آزشارا آشکار شد، مالفویون ایلیدن را متقاعد کرد تا شهبانو را ترک کند. ایلیدن از برادرش پیروی کرد. اما زمانی که سناریوس و اژدهایان وارد نبرد شدند، ملفیوریون فهمید که دشمنانشان بسیار قدرتمندتر از این هستند که در نبرد شکست بخورند. در انتهای نبرد، او نقشه نابودی چشمه جاودانگی را کشید.
این ایده ایلیدن را به وحشت انداخت. چشمه منبع جادوی او و احتمالا جاودانگی الف ها بود و از دست دادن آن بهایی گراف برای او داشت. بعلاوه، الف های شب دریافتند که چشمه بطور شگفت آوری قدرت لژیون سوزان را افزایش می دهد. جادوی پاک که لابلای هرج و مرج اخلاقی آنها مشاهده می شد. جایی که الف های شب ستیز را در زمین خویش ادامه می دادند، شمار افراد لژیون سوزان به نظر نمی رسید که در حال کاهش است. ساتیر ژاویوس بر شک او واقف شد، از پریشانی او استفاده کرد تا بذر بدگمانی را در ذهن ایلیدن بکارد.
ایلیدن حس عاشقانه ی قدرتمندی نسبت به تیرانده بادنجوا کاهنه ای در خواهران الوون داشت. ایلیدن آرزو داشت تا تیرانده را تحت تاثیر قرار دهد که اغلب او کارهایی بدون تفکر می کرد، مخصوصا در جادو، ایلیدن هرگز درک نکرد که این نمایش ها واقعی نبودند که کاهنه برای ازدواج تحت تاثیر قرار بگیرد. اما زمانی که ایلیدن در تلاش برای پیروزی بر قلب او بود، هیچکدام درک نکردند که نبرد بزودی بعد از شروع اش پایان می پذیرد؛ تیرانده تقریبا از ابتدا ملفیوریون را انتخاب کرده بود. نقشه جادویی ژاویوس در ذهن ایلیدن اینگونه به او القا می کرد که اگر ملفیوریون بمیرد، ایلیدن دیگر هیچ رقیبی در عشق تیرانده نخواهد داشت. سرانجام با دیدن تیرانده در بازوان برادرش ملفیوریون توسط مدافعان آخرین ارتباط را شکست.
ایلیدن با نقشه ای جدید که در ذهنش می تازید، به زین آزشاری سفر کرد. آنجا وفاداری ساختگی به آزشارا و منراث ادا کرد. نقشه ایلیدن بدست اوردن روان اهریمن بود، شیئی با قدرتی بسیار که توسط مرگ بال ساخته شده بود، که قابلیت بستن دروازه ای که به شیاطین اجازه ورود به کالیمدور را می داد می شد. هرچند با به اجرا گذاشتن این نقشه، ایلیدن قدرت بیشتری بدست می آورد.
ایلیدن سرانجام خودش را به سارگراس رساند، او بسرعت از نقشه الف های شب برای بدست آوردن روان اهریمن برای لژیون آگاه شد. سارگراس با این نقشه متقاعد شد و به ایلیدن بخاطر وفاداریش هدیه ای داد. چشمان ایلیدن باز شد، و گوی های عرفانی آتشی در مکانشان قرار گرفت که به ایلیدن اجازه می داد شکل گیری جادو را ببیند و خالکوبی های اسرار آمیز روی بدنش نقش بست. آزشارا مجذوب این ایلیدن جدید شد(کسی که بخاط پیشرفت اش محتاط بود)، اما محتاط ماند، کاپیتان واروثن را همراه ایلیدن در جستجوی روان اهریمن فرستاد.
بعد از جداشدن بزرگ، ایلیدن بر نوک کوه هایجال فرود آمد، در آنجا دریاچه ای کوچک و آرام یافت. محتویات داخل سه شیشه را داخل آب ریخت. انرژی بی نظمی بسرعت شکل گرفت، بسرعت دریاچه را آلوده کرد و آن را به چشمه ی جاودانگی جدیدی تبدیل کرد. شادی ایلیدن دوام کمی آورد، وقتی برادرش ملفیوریون، تیرانده و بیشتر فرماندهان کولدوری او را یافتند همه از این کار او بشدت وحشت کردند.
ناتوان از پذیرش اینکه برادرش چنین خیانی را مرتکب شده، ملفیوریون مجدد تلاش کرد تا ایلیدن را متقاعد کند که از راه او پیروی کند. او بر جادویی که توسط طبیعت بی نظم بود اسرار ورزید، و این می توانست سبب این شود که ویرانی بسیار همان طور که بود طول بکشد. ایلیدن از گوش کردن سرباز زد، بنابراین با قدرت جادویی از خود بی خود شد که برادرش جهالتی غیرقابل ادراک در او دید. ایلیدن طالب آن جادویی که لازم بود لژیون سوزان باز گردد بود.
پشیمان نبودن او ملفیوریون را مجبور کرد تا نسبت به او بی تفاوت و از دست او عصبانی شود، اکنون می دانست که ایلیدن برای همیشه از دست رفته تا بر جادو سلطه یابد. او فرمود تا در اعماق هایجال در زندانی دور از نور و ذهن او را بندی کنند.
آزادی از زندان
ایلیدن ۱۰۰۰۰سال در زندانی بدون نور پژمرده شد. کالیفکس محافظ بیشه، و یک سرباز الف های شب گارد ثابت و نگهدارنده خائن بود. آزاد سازی او توسط قدرت پیش بینی نشده تیرانده صورت گرفت، او گاردهای الف شب را قتل عام کرد در آرزوی اینکه از ایلیدن درمقابل لژیون سوزان که توسط غضب دوباره به ازروت بازگشته بود استفاده کند. با عشقی که او نسبت به تیرانده داشت و در این ده هزار سال بخاطرش افسرده شده بود دوباره احیا شد، ایلیدن موافقت کرد تا کمک کند. او قسم خورد تا لژیون را به عقب راند تا برای همیشه دست از سر الف*های شب بردارد.
ملفیوریون مقابل عزم تیرانده قرار گرفت، تفکر کرد بقتل رساندن گاردهای پست و آزاد سازی ایلیدن خطایی فاجعه آمیز است. بیهوده برای آنکه برادرش تغییر نکرده بود و می خواست به او ثابت کند که شیاطین بروی او قدرتی ندارند، ایلیدن ملفیوریون رو ترک کرد، نیروهای الف شب را به فل وود برد و لژیون را دنبال کرد. زمانی که در فل وود با آرتاس ، پهلوان لیچ کینگ روبرو شد و به نبرد در آمدند. ایلیدن نبرد را متوقف کرد تا بداند که چرا آرتاس او را دنبال می کند.
آرتاس در ملاعام پاسخ داد و با ایلیدن درباره جمجمه گولدان سخن گفت، شیئی شیطانی که فل وود را آلوده کرده بود. او توضیح داد که اگر این شی نابود شود، آلودگی بیشه متوقف خواهد شد. برای متقاعد ساختن ایلیدن باید طعمه قرار می داد، آرتاس جزئیات قدرت جمجمه را به او نگفت و اضافه کرد که اربابش از تشنگی ایلیدن برای قدرت آگاه است. گرچه ایلیدن به آرتاس اعتماد نداشت، او با اینحال جمجمه را یافت و نیرویش را آزاد ساخت.
یک دروازه بزرگ شیطانی از جمجمه محافظت می کرد و چنانچه ایلیدن و نیروهایش با زور با آنها جنگیدند تا به این شی دست یابند. با ضرورت و قدرت و با این عقیده که با این قدرتی که افزایش یافته، او می تواند خودش را از چشمان ملفیوریون رها سازد حرکت کرد، او نشان شیطانی را نابود کرد و از قدرت های جمجمه برای خودش استفاده کرد. او قدرت یافت، اما در ابتدا خطرش بیشتر از قدرتی که به او می رسید بود.
نبرد برای کنترل کردن جمجمه با هزینه ای گزاف تمام شد و قدرت شیئ او را تغییر داد. او به شکل شیاطین درآمد. ایلیدن خویش را در سایه پیچید و به تنهایی تیکاندریوس و نیروهایش را کشت. اما پیروزی به نابودی تبدیل شد. تیرانده و ملفیوریون تکاپو قدرت شیطانی را در ایلیدن دریافتند و از او بیزار و مایوس شدند. ملفیوریون برادرش را ملامت کرد، مطمئن شد که ایلیدن برای قدرت بیشتر روحش را معامله کرده است.
مالفوریون خشمگین شد، برادرش را از بیشه اخراج کرد. احساس از دست دادن او و تقدیر نکردن بخاطر تلاش او، ایلیدن جویده گفت «چنین باد … برادر» و سرزمین های الف شب را ترک گفت.
بیعت با شیاطین
بعد از این که لژیون شکست خورد، ایلیدن با کیل جیدن ملاقات کرد، کسیکه وقتی نامه ناقص ایلیدن به لژیون را دریافت می*کند، به او اولین و آخرین شانس برای خدمت به آنها را می دهد. کیل جیدن به او گفت تا بدنبال سریر یخی باشد و ان را نابود کند. نرزول بسیار قدرتمندتر از آن شده بود که دیگر کیل جیدن آن را کنترل کند و ایلیدن او را از معادله خارج می کرد؛ در عوض قدرت بیشتر و جادویی بدست می اورد که رویایش را داشت. ایلیدن مجدد توسط شیاطین صاحب اختیار شده بود و گوی کیل جیدن را برای کمک خودش در این ماموریت بدست آورد.
توسط جمجمه افسون شده گولدان، ایلیدن موفق به دسترسی به خاطره ورلاک شد و نقشه ای به ذهنش رسید، اما به هم پیمان برای کمک نیاز داشت و سریعتر به نوکران جدید می باید دست می یاتد، او مصمم به سربازگیری از دوستانی که همیشه داشت کرد.
ایلیدن ناگاها را فرا خواند تا به سطح آب آیند. ناگا، پیشتر کولدوری و خدمتگذار آزشارا بودند، آرزوی گرفتن انتقام از الف های شب و دیگر نژادهایی که در زمین راه می روند که از جداشدن بزرگ باقی مانده بودند را داشتند. آزشارا(این غیر ممکن است که بیشتر خدمتگذاران او به ایلیدن بدون اجازه اش بپیوندند) قدرتمندترین کنیز خویش، بانو واش برای رهبری آنهایی که به نام «ناگای ایلیدن» می شناسیم فرستاد. اما ایلیدن هنوز قراول دردسرساز، مایو سایه آواز را داشت، که بر تعقیب او در تمام کالیمدور اصرار داشت.
ایلیدن به همراه ناگاها و ساتیر خدمتگذاران با اخلاص به دماغه نندیس رفت. وقتی آنها به دماغه رسیدند، ایلیدن ناوی کوچک را دزدید و بادبان کشید، در همان حین مجموعه ای از ناگا پشت سر او ایستادند تا کشتی ها را بسوزانند و همه امید برای دنبال کردن او را خراب کنند.
مقابله در جزایر شکسته شده
اما، به نظرمی آمد، خدمتگزاران ایلیدن موفق نبودند. مایو و دیده بانانش به سرعت بعد از ایلیدن به جزایر شکسته شده رسیدند. و دو نیرو سرتاسر زمین آبی به نبرد پرداختند. ایلیدن به مقبره رسید و بسرعت او را دنبال کرد. با اطلاعات گولدان، ایلیدن بسرعت مقبره را پیمود و به تالاری که چشم سارگراس در آن بود رسید. مایو به او رسید همچنانکه او و واش درحال فعال کردن شی قدرتمند بودند و ایلیدن بخاطر گرفتن انتقام از او بخاطر ده هزار سال اسارت از چشم استفاده کرد تا مقبره را اطراف او خراب کند و خودش بسرعت توسط ناگاها از گذرگاه زیر آب فرار کرد.
بهرحال او او تمام دیده وران داخل مقبره را کشت، اما مایو با توجه به توانایی های جادوییش فرار کرد. در ظاهر، ایلیدن و مایو برای حاکمیت نبرد کردند قراول یک قاصد برای جمع آوری نیروی پشتیبانی به آشنویل فرستاد.
ملفیوریون و تیرانده به جزایر شکسته به همراه نیروی کمکی به پایگاه مایو که مورد تاخت و تاز قرار گرفته بود آمدند. وقتی به نبرد درآمدند، نیروهای ایلیدن خرد شد، اما او و مسختدمانش قبل از اینکه بطور جدی آسیب ببینند فرار کردند. تیرانده آنها را بیرون پایگاه تعقیب کرد، و ایلیدن او را بدام انداخت و به او هشدار داد که مانع اش نشود. باز هم از طرق دریا فرار کرد.
در حین نبرد ، سرانجام تیرانده فاش ساخت که چرا او ایلیدن را رد کرده است «بیش از حد با فوران جادویی و قدرت سیاسی اش مست شده است، او قدرت درونی خویش را فراموش کرده است.» مالفوریون، باوجود اینکه در قدرت پیشرفت کرده بود. قدرت را در کنترل خویش در آورد. خودش را با معرفت مجهز کرد، ایلیدن سرانجام در نبرد مبهوت او شد.
ایلیدن در ساحل لردران فرود آمد، و سریعا از طریق بیشه نقره چوب به دالاران رفت، آنجا ایلیدن شروع به استفاده از چشم سارگراس کرد تا یخ های قطبی را بشکند و تاج یخی و سریر یخ زده را نابود کند. اما او توسط مایو و ملفیوریون متوقف شد و جادو متوقف شد. ملفیوریون جادوی شکستن سرزمین ایلیدن را حس کرد و نتیجه گرفت که او برای جهان خطرناک است و باید متوقف شود.
ایلیدن توسط برادرش گرفتار شد، ملفیوریون را ابله نامید بخاطر اینکه او داشت لیچ کینگ دشمن مشترک هردو را نابود می کرد. ملفیوریون بخاطر گم شدن تیرانده از دست او خشمگین بود، او باید به مایو تحویل داده و کشته می شد. قلب ایلیدن بخاطر مردن زنی که عاشقش بود شکسته شد، اما پرنس کیل تاس، متحد جدید الف های شب، اظهار کرد شاید نزدیک است که او بمیرد. کیل تاس توضیح داد که تیرانده توسط نامردگان آن گونه که مایو به ملفیوریون گفته بود تکه تکه نشده است. اما به درون رودخانه افتاده است و در همان مسیر می رود. ملفیوریون بسرعت مایو را بازداشت کرد و بیدرنگ بدنبال تیرانده رفت. ایلیدن از برادرش خواهش کرد که اجازه دهد او در پیدا کردن کاهنه ی محبوب اش کمک کند. ایلیدن بهمراه گارد شخصی اش از ناگا (بانو واش حاصر نبود اربابش تیرانده را نجات دهد) تیرانده را زیر حملات شدید نیروهای نامرده یافت ظاهرا او هزاران نامرده را توسط اندکی قراول پشتیبان کشته بود.
ایلیدن و ناگا اش نبرد خود را از طرق نامرده ها ادامه دادند تا به او رسیدند. تیرانده متحیر از این که ایلیدن به او کمک کرده، و وقتی ایلیدن او را به ملفیوریون تحویل داد، او هنوز متحیر بود. ملفیوریون به ایلیدن گفت که او آزاد است برود بشرط اینکه دیگر برای الف های شب تهدیدی ایجاد نکند. ایلیدن نیز آرزو کرد که ستیزش با برادرش پایان یابد و هرگز آرزو نداشت با تیرانده ستیز کند.
فرار به اوتلند
بعد از اینکه ملفیوریون به او اجازه رفتن داد، ایلیدن دروازه ای به اوتلند ساخت و به سرعت رفت، مایو نیز بدنبال او رفت. اکنون او در نابودی نرزول شکست خورده بود، او می دانست که خشم کیل جیدن او را رها نخواهد کرد، بنابراین به دنبال جهانی گشت که از آزار بدور ماند. او به اوتلند فرار کرد، ویرانه های باقی مانده اوتلند، مکانی مناسب بود.
ایلیدن دز جهان شکسته شده در حال فرار بود تا اینکه توسط مایو و دیده وران اش دستگیر شد و دوباره زندانی شد. اما توسط کیل و واش رها شد ایلیدن وفاداری الف های خون را پذیرفت و کیل جانشنین او شد. سین دوری با ناگا جفت شد، که برای نقشه او فوق العاده بود.
ایلیدن نقشه اصلی خویش در پاکسازی اوتلند از نفوذ شیاطین را ادامه داد تا از دست کیل جیدن در امان باشد، برای انجام این کار او کنترل معبد سیاه که در دست مگ ثریدون، پیت لردی که کنترل جهان اوتلند را در دست داشت خارج و در اختیار گرفت. ایلیدان با روشی معین دروازه های چند بعدی که راهی برای تقویت نیروهای او بود بست و سرانجام آنها موفق شدند.
زمانی که آنها به معبد سیاه آمدند، ایلیدان توسط آکامای شکسته، کسی که در یوغ وفاداری به نژادش بود به آنجا نزدیک شد. آکامای شکسته مدیون ایلیدن شد ونیروهایش برای کمک به آنها در نبرد علیه فل ارک های مگ ثریدون فرستاد، کسی که رهبری دهکده اش را با نیت کشتن همه آنها در اختیار گرفته بود.
آنها کنترل معبد سیاه را در اختیار گرفته و استحکامات مگ ثریدون را نابود کردند. و ایلیدن در نبردی تن به تن پت لرد را شکست داد
مگ ثریدون به قدرت فراوان ایلیدن اشاره می کند و از او سوال می کند که لژیون او را برای محک زدنش فرستاده است. ایلیدن می خندد و می گوید که او برای محک زدن نیامده بلکه برای جانشینی و شکست دادن اش آمده است.
تاختن بر تاج یخی
چنانچه ایلیدن نیروهای اوتلند را زیر پرچمی جدید، طوفان اتش جمع آوری می نمود و دود ناشی از معبد سیاه و کیل جیدن که در هیبتی کاملا غیر مقدس ظاهر شد. ایلیدن را بخاطر حماقتش در فرار از خشم خویش ملامت کرد، کیل جیدن به ایلیدن دستور داد خدمتگذاران جدیدش را بیاراید تا کوه یخ و سریر یخی را در آخرین شانس اش برای آرام نمودن اهریمان نابود کند.
ایلیدن، واش و کیل نرثرند را محاصره کردند و با نیروهای آنوب آراک نبرد کردند چنانچه آنها در برف تا رسیدن به قله کوه یخی خسته شده بودند. اما نرزول می دانست که اگر تدبیری نیاندیشد مورد تاخت و تاز قرار خواهد گرفت، بنابراین آرتاس را به نرثرند فراخواند تا نقشه اش را تکمیل کند او این کار را ماه ها قبل انجام داد.
سرانجام، نیروهای ایلیدن همان طور که آرتاس و آنوب آراک از طریق ازجول نروب راه خویش را برای رسیدن به آنجا باز کرده بودند به هم برخوردند و دو دسته آماده نبردی تیتان وار شدند آنها تلاش کردند تا کنترل چهار هرم باستانی احاطه کننده ی کوه یخ را در اختیار بگیرند. بعد از ساعت ها نبرد و کنترل بازگشت و نبرد بین دو دشمن ادامه یافت، آرتاس هر چهار هرم را فعال کرد و درهای سریر یخی را باز کرد.
اما کار ایلیدن هنوز تمام نشده بود. آرتاس ضعیف شده را در مقر کوه یخی ملاقات کرد، دو مبارز در نبردی تن به تن در آمدند. دقایق اندکی پس از نبرد، آرتاس بر ایلیدن فائق آمد و او را زخمی کرد.
ایلیدن خشم طوفان درون برف ها افتاد و مرد یا این طور به نظر رسید. او بشدت مجروح بود اما کشته نشده بود. بعد از اینکه این موضوع بر واش و کیل محرز شد که نمی توانند سریر یخی را نابود کنند، عقب نشینی کردند، سرانجام به اوتلند بازگشتند و ایلیدن را نیز با خود بردند.
شرح داده شد که در انیمیشن داخل بازی، نبرد ارتاس و ایلیدن در اصل طراحی شده بود تا ویدئویی سینمایی باشد. زمان محدود بوده و به اجبار صحنه باید در بازی تمام می شده است. سازندگان از این تغییر بسیار متاسف هستند که بسیاری ایلیدن را مرده فرض کرده اند، در آن زمان ویدئو باید مشخص می*کرد که ایلیدن زنده مانده و شاهد تغییر شکل آرتاس بوده است.
در جهان وارکرفت : جهاد سوزان
طبق کتاب راهنمای نسخه توسعه دهنده یعنی جهاد سوزان، ایلیدن می داند که کیل جیدن شکست او در نابودی سریر یخی را فراموش نخواهد کرد. می گویند که او انتظار نیروهای متاخصم لژیون سوزان را دارد و از این رو همیشه آماده است. در بازی آشکار شد که یکی از راه هایی که نشان دهنده آماده شدن ایلیدن است ساختن ارک های فل است که برای او می جنگند، با استفاده از خون مگ ثریدون زندانی چنین نیروهایی را می سازد. گفته شده است که او و متحدانش می کوشند تا اطمینان حاصل کنند که تمام دروازه ها باقی مانده در اوتلند محکم و تا زمانی که او در حال قدرت بخشیدن به نیروهای خویش است بسته شود. همچنین اشاره ای به این که هورد و اتحاد می خواهند که از آن دروازه ها بخاطر اهمیت استراتژیک اوتلند استفاده کنند.
بخاطر دلایلی (یا شاید هیچ دلیلی) نبرد خویش را با شهر شاترات آغاز کرده است، بجای اینکه با آنها که دشمن لژیون سوزان هستند متحد شود. کیل تاس سان استرایدر عملیات اول را رهبری کرد، که زیر نظر و دستور مستقیم ایلیدن یا اجازه ایلیدن است. اگر هدف استحکام بخشیدن به جایگاه ایلیدن در اوتلند بود تاثیری برعکس داشت، از این رو بی جهت با تعداد زیادی از الف های خون که کیل تاس را رها کرده و به نیروهای متحد با ناروو در شاترات به نام اسکرایرز پیوسته اند می جنگد. بدنبال این، شاترات ضد حمله ای کرد و دو طرف تا زمان حاضر در حال نبرد با یکدیگرند.
نبرد ساعت خونین
در آغاز کوئست گروهی «نبرد ساعت خونین» ایلیدن به بازیکنان با فریاد چنین می گوید:
«لرد ایلیدن طوفان خشم نعره می زند: کدام نادانی به خود اجازه مقابله با ایلیدن طوفان خشم را می دهد؟ سربازان، این حشره را نابود کنید»
فوج فوج اهریمنان و الف های خون به گروه حمله می کنند و بازیکنان باید انها را شکست دهند، و در پایان با ترولوث با شکوه نبرد می کنند. بعد از این که تارولوث شکست می خورد.ایلیدن با فریاد می گوید که چه کسی ضربه نهایی را وارد ساخت، او را به نبرد در معبد سیاه دعوت می کند و می گوید.
لرد ایلیدن طوفان خشم می گوید:« پس مهر سرخ را شکست دادی. حال می خواهی سلطنت را به چالش بکشی؟ حتی آرتاس نتوانست که مرا شکست دهد. چگونه به خود اجازه چنین فکری را می دهی؟ بنابراین به تو می گویم، بیا! بیا معبد سیاه در انتظار توست…»
این جمله ایلیدن به این اشاره می کند که او پس از شکست خوردن از آرتاس دیوانه شده، آن را باورد ندارد. از طرفی دیگر ایلیدن از نبرد جان سالم بدر برد و اگر «شکست» برای ایلیدن به معنای مردن است، بنابراین آرتاس در واقع او را شکست نداده است. چنین اختلافات منطقی برای ایلیدن عادی است. اغلب اعمال او وقتی که از دیگران دفاع می کند به این نکته اشاره می کند.
درگیری در جستجوهای نتروینگ
ارباب معبد سیاه
عامل نفوذ هم اتحاد و هم هورد به معبد سیاه و حذف کردن ایلیدن آکاما است. آکاما و متحدش مایو سایه آواز بطور پنهانی باهم در این جریان شریک هستند.
مرگ
در حین زدن کوئست، آشکار می شود که آکاما توطئه ای برای سرنگونی حکومت مستبدانه ایلیدن برنامه ریزی کرده است. با مایو متحد شده و بعدا او را آزاد می سازد. در معبد سیاه ایلیدن آخرین باس است و هم با آکاما و هم با مایو و بازیکنان می جنگد. در زمان نبرد، مایو ایلیدن را بارها بخاطر رنجی که ایلیدن مسبب اش بوده سرزنش می کند، از نیروهایش برای محافظت از زندان او برای ۱۰۰۰۰سال گرفته تا ارتکاب جنایاتی که باعث مرگ نایشا شد. در پایان وقتی که ایلیدن نزدیک به مرگ است، مایو به مغلوب شدن او اشاره می کند، اما وقتی که ایلیدن می میرد می گوید که که شکارچیان زن بدون شکار هیچ نیستند و این به معنای آن است که زندگی مایو ادامه نخواهد یافت. مایو برای گرفتن انتقام آمده بود که آن هم تمام شد، براستی که او هیچ است گرچه صدمات زیادی را به ایلیدن وارد می کند.
ایلیدن: شاه یا سرباز؟
در آخرین نبرد از نبرد پیشینیان، ایلیدن طلسمی را به کار برد که پورتال سارگراس را معکوس می کرد. تیرانده دریافت که افراد دیگری این طلسم را قدرت بخشیده اند و این افراد شاید حتی از سارگراس تاریک تر بوده اند. این ها یقینا افراد باستانی بودند، کسانی که آرزو داشتند دروازه سارگراس به سوی زندانشان در آنسوی قلمروی فانی باز گردد.
همچنین این جریان کاملا ممکن است که بیشتر اعمال اخیر ایلیدن توسط افراد باستانی یاری شده باشد. ارزانی داشتن ناگاها تا از او پیروی کنند، اشاره به این موضوع که واش و گونه اش به احضار ایلیدن به عنوان قسمتی از یک تقشه جدید پاسخ گفته اند.(گرچه معلوم است انجمن پیشین آشارا با او، در آنجا توضیح دیگری دارد). ایلیدن تلاش می کند تا جایگاه یک سرباز قدرتمند در قلب یک نقطه استراتژیک را بدست آورد.
نقشه افراد باستانی به ژرفا رفته، عمیق تر از آن چیزی که کسی بتواند آن را فرض کند، آنها نقشه ای دارند، دسیسه ای فوق تاکتیکی که هرکدام تنها یک هدف دارند : رهایی. دیوانگی نیست که بپرسیم که چنانچه اصل آنها شکست بخورد نمی خواهند نقشه ای پایانی داشته باشند؟ نه دلیل واضح دیگری دارند … اما این که چه قصدی دارند واضح است.
خویشاوندی بین ایلیدن و ملفیوریون
خویشاوندی بین برادران طوفان خشم بطور قابل ملاحظه ای در وارکرفت ۳و سریر یخی و نبرد پیشینیان متفاوت است.
برای مثال، در رمان هایی که ناک نوشته است، ملفیوریون بردبار تر و بخشنده تر از برادرش است، کسی که اغلب بصورت فردی خودخواه، بی ملاحظه، غیرقابل کنترل و کسی که دارای عقل سلیمی نیست به تصویر کشیده شده است. بجای اینکه تبدیل به «کیفر ده غیر قانونی» شود که خواستار اعدام ایلیدن بود، اطلاعات خویش درباه لژیون سوزان را بعنوان اطلاعات تاکتیکی حیاتی اعلام کرد. یک دلیل غیر قابل انکار تا بجای کشتن ایلیدن او را دفن کند.
وقتی که اولین معرفی ملفیوریون و ایلیدن در هنر نبرد ۳را می بینیم، ملفیوریون از ایده آزادسازی ایلیدن سخت عصبانی می شود. با این عقیده که گناه او فراموش ناشدنی بود و او می باسیت در زندان محبوس می ماند. وقتی که او و ایلیدن مجددا بهم پیوستند ایلیدن به او طعنه می زد که چطورمجازات شده و ملفیوریون از بودن در اتاقی همانند اتاق ایلیدن بیزار بود. هنوز با بی مهری سرپرست ایلیدن خائن بود. ایلیدن، کسی که به نظر بیشتر از یکبار مورد عفو قرار گرفته بود. مشتاق این بود تا به برادرش ثابت کند که شیاطین هیچ کنترلی بروی او ندارند. بعد از اینکه ایلیدن از قدرت های جمجمه گولدان برای خودش استفاده کرد و چهره اهریمنی برخود گرفت. ملفیوریون خواستار دانستن جایی که برادرش بود شد. این نشان آن است که هنوز نسبت به ایلیدن علاقه ای داشته است. بعد از اینکه ایلیدن فاش ساخت که یک اهریمن است. بجای اینکه او را بکشد او را تبعید کرد. ملفیوریون می دانست که مایو سایه آواز خواستار زندانی شدن ایلیدن است اما هنوز هیچ عملی نکرده است. بجای آن هدف، ایلیدن حقیقتا راه خویش را در پی گرفت.
ایلیدن دگر بار در هنر نبرد ۳ : سریر یخی دیده شد. بعد از دو کار که برای نجات تیرانده کرد، ایلیدن دید که ملفوریون او را بخاطر تلاش برای نابودی سریر یخی فراموش کرده. ولو اینکه مرحمت کیل جیدن را از دست دهد. آخرین سخنان ملفیوریون به ایلیدن شامل یک تهدید بدشگون درباره هر اتفاقی که او اگر بر علیه کالدوری انجام دهد بود. همچنین ایلیدن بدون اعتراض آنرا پذیرفت. ایلیدن راضی شد که او تنها به عنوان «سال های نفرت» برای برادرش شناخته شود. اما برای خودش آرزوی فرجام کرد. گویا چیزهای نزدیکی به صلح و صفا که برادران به آن دست یافتند. سپس ایلیدن عازم شد و به ملفیوریون گفت که شک دارد که آنها دگر بار یکدیگر را ملاقات کنند.
وضعیت حاضر
از گفتگوی ملفوریون با رمولوس:
ملفیوریون طوفان خشم می گوید: «سناریوس در کنار من می جنگد. ایلیدان بر سریرش در اوتلند نشسته است – بچه. متاسفم که شکست اش از آرتاس نقطه سقوط اش شد. رمولوس، جنون او را فراگرفته است. او وقایع را در ذهنش هزاران بار در روز تکرار می کند، اما در ذهن اش او پیروز است و آرتاس شکست خورده مطلق. دوست قدیمی این پایان اوست. از این در هراسم که زمان آن نزدیک باشد که عهدمان آزموده شود و این بخوبی زمانی که در زین آشاری بودیم نخواهد بود.
معنای دقیق و مفهوم این جمله نامعلوم است. بهرحال مشخص است که ملفیوریون از محک خوردن خویش و برادرش در آینده ای نزدیک هراسان است. برای ۱۰۰۰۰سال پیش، در زمان نبرد پیشینیان، دو برادر در کنار هم می جنگیدند تا لژیون سوزان را در متلاشی شدن به عقب برانند، همان موقع بود که آنها راه های جداگانه را انتخاب کردند. اکنون، با دیوانگی ایلیدن و تغییر در بسیاری از راه ها، این چنین همکاری هایی شاید بسیار مشکل باشد.